جای تو خالیست
در تنهایی هایی که مرا
تا عمیق ترین دره های بی قراری می کشانند
جای تو خالی ست
در سردترین شبهایی
که لبخند های مهربانی را به تبعید می برند
جای تو خالی ست
در دریغ نا مکرری
که به پایان رسیدن را فریاد می کنند .
جای تو خالی ست
در هر آن نا کجایی که منم ...
به که پیغام دهم ؟
به شباهنگ ، که شب مانده به راه ؟
یا به انبوه کلاغان سیاه ؟
به که پیغام دهم ؟
به پرستو که سفر می کند از سردی فصل ؟
یا به مرغان نوک چیده ی مرداب گناه ؟
به که پیغام دهم ؟
دست من ، دست تو را میطلبد
چشم من ، رد تو را میجوید
لب من ، نام تو را میخواند
پای من ، راه تو را می پوید
به که پیغام دهم ؟
بی تو از خویش ، تنفر دارم
دل من باز ، تو را میخواهد
به که پیغام دهم ؟
به که پیغام دهم ؟
چشمت تفنگ است
و نگاهت
گلوله ایی
تو
قلبی را نشان رفته ایی
خطا حتی اگر کنی
...
هدف به سمت تیر تو پرتاب می شود
هدف در خطای توست
نترس
شلیک کن !
بیا جاهایمان عوض
آرادی مشروط من مال تو
رویای آزادی تو مال من
رخوت امنیت من مال تو
هیجان فرار تو مال من
بیا قفس هایمان عوض
...
بیا نقب بزنیم به دنیای هم
به شرطی که تو پشیمان نشوی..!